Deutsch Persisch Wörterbuch - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Begriff hier eingeben!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 171 (4475 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
Deutsch Persisch Menu
Jetzt geht es ab nach Hause ! U الان وقتش رسیده به خانه برویم [بروم] !
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
Es wird Zeit, dass U وقتش رسیده که
Es ist Zeit, das Essen vorzubereiten. U وقتش رسیده است که غذا را آماده کنیم.
Bald ist es soweit und ... U به زودی وقتش می رسد که...
Ich bin sofort wieder da! U من الان بر می گردم!
Ach so! U آه، الان متوجه شدم!
Ach, jetzt verstehe ich! U آه، الان متوجه شدم!
Auf geht's! U برویم!
Lass uns gehen! U برویم!
so weit sein, dass ... U به جایی رسیده باشند که ... [به مرحله ای رسیده باشند که ...]
So jung und schon Witwe! U اینقدر جوان و الان زن بیوه !
Wir müssen auch gehen. U ما هم باید برویم .
Er ist soeben ausgegangen. U او [مرد] همین الان رفت به بیرون.
Hol'n wir uns was zu futtern. U برویم یک لقمه ای بزنیم.
wo lang [geht es] ? U به کدام طرف [برویم] ؟
Lass uns raus hier! U برویم از اینجا بیرون!
Wo sollen wir jetzt hin? U حالا به کجا برویم؟
Ich verbinde Sie jetzt. U شما را الان وصل میکنم. [در مکالمه تلفنی]
Wir mussten drei Stunden lang Schlange stehen, um hineinzukommen. U ما باید سه ساعت در صف می ایستادیم تا برویم تو.
Zunächst einmal muss ich etwas gestehen. U من فکر می کنم وقتش است که به یک چیزی اعتراف کنم.
Das macht doch jetzt kaum noch was aus! <idiom> U این الان که دیگه فرقی نمی کنه [تفاوتی نداره] ! [اصطلاح روزمره]
So viel zu ... ! <idiom> U اینقدر از ... بس است ! [برویم سر موضوع یا چیز دیگری] [اصطلاح روزمره]
Wie wärs, wenn wir mal zusammen ausgehen? U نظرت از اینکه ما با هم برویم بیرون چه است؟ [به عنوان دوست پسر و دختر]
Mein Freund stritt sich mit dem Türsteher herum, weil er uns nicht hineinließ. U دوستم بیخودی [و بی نتیجه] با دربان جر و بحث می کرد چونکه او ما را نمی گذاشت برویم تو.
Wo wir wir gehen wollen Kalnkychyn sollte diesen Zug Cullen Küche setzen U ما میخواهیم برویم کالنکیچین باید کجا بریم این ترن میره کالن کیچن
Einlauf {m} U نامه رسیده
erprobt <adj.> <past-p.> U به تایید رسیده
gebilligt <adj.> <past-p.> U به تایید رسیده
bewährt <adj.> <past-p.> U به تایید رسیده
zugestimmt <adj.> <past-p.> U به تایید رسیده
bestätigt <adj.> <past-p.> U به تایید رسیده
bewilligt <adj.> <past-p.> U به تایید رسیده
zugelassen <adj.> <past-p.> U به تایید رسیده
anerkannt <adj.> <past-p.> U به تایید رسیده
befürwortet <adj.> <past-p.> U به تایید رسیده
erlaubt <adj.> <past-p.> U به تایید رسیده
legitimiert <adj.> <past-p.> U به تایید رسیده
befugt <adj.> <past-p.> U به تایید رسیده
berechtigt <adj.> <past-p.> U به تایید رسیده
autorisiert <adj.> <past-p.> U به تایید رسیده
freigegeben <adj.> <past-p.> U به تایید رسیده
genehmigt <adj.> <past-p.> U به تایید رسیده
gestattet <adj.> <past-p.> U به تایید رسیده
ausgereift <adj.> U رسیده [مانند میوه ]
reif <adj.> U رسیده [مانند میوه ]
saftig <adj.> U رسیده [مانند میوه ]
süß <adj.> U رسیده [مانند میوه ]
Emporkömmling {m} U تازه به دوران رسیده
Ist ein Brief für mich angekommen? U آیا برای من نامه ای رسیده است؟
Wir sind fast da. U ما تقریبا به آنجا [به آن موضوع] رسیده ایم.
Die Haare reichten ihr bis zu den Hüften. U موهای او [زن] تا به باسنش پایین رسیده بود.
Bauträger {m} U خانه ساز
obdachlos <adj.> U بی خانه
Haus {n} U خانه
Freudenhaus {n} U روسپی خانه
Freudenhaus {n} U فاحشه خانه
Freudenhaus {n} U جنده خانه
Dienstwohnung {f} U خانه اداری
Frauenhaus {n} U فاحشه خانه
Anlieger {m} U مالک خانه
Entrümpelung {f} U خانه تکانی
Cottage {n} U خانه روستایی
Fachwerk {n} U اسکلت خانه
Bauernhof {m} U خانه روستایی
Eckhaus {n} U خانه سرنبش
Eckhaus {n} U خانه نبشی
Findelhaus {n} U یتیم خانه
Dienstbote {m} U خانه شاگرد
Bootshaus {n} U خانه قایقی
Bauernhaus {n} U خانه رعیتی
Bungalow {m} U خانه ییلاقی
Diskothek {f} U صفحه خانه
außer Haus <adv.> U بیرون از خانه
draußen <adv.> U بیرون از خانه
Café {n} U قهوه خانه
Eigenheim {n} U خانه شخصی
Elternhaus {n} U خانه پدری
Abdeckerei {f} U سلاخ خانه
Blockhaus {n} U خانه چوبی
Dach {n} U سقف [خانه]
Eigentümerin {f} U صاحب خانه [زن]
Ich gehe nach Hause U من به خانه میروم
Bordell {n} U فاحشه خانه
Altenheim {n} U خانه سالمندان
Altersheim {n} U خانه سالمندان
Anstreicher {m} U رنگ زن خانه
Bauernhaus {n} U خانه روستایی
Bordell {n} U جنده خانه
Armenhaus {n} U خانه سالمندان
Freimaurerloge {f} U لژ فراموش خانه
Frühjahrsputz {m} U خانه تکانی بهار
Möbelstück {n} U یک تکه از اساس خانه
sturmfrei haben U اختیار خانه ای را داشتن
Abbruch {m} U ویران سازی [خانه]
Freimaurer {m} U عضو فراموش خانه
drinnen <adv.> U درون [مقاله یا خانه]
immer zu Hause hocken U همیشه در خانه ماندن
in der Stube hocken U در خانه بیکار نشستن
Abwasserreinigungsanlage {f} U تصفیه خانه فاضلاب
Hauswirtschaft {f} U اقتصاد خانه داری
Hypothek {f} [auf] U رهن [برای خانه]
Dunkelkammer {f} U تاریک خانه [عکاسی]
Fachwerkhaus {n} U خانه نیمه چوبی
Freimaurerei {f} U اصول فراموش خانه
Espresso {m} U قهوه خانه کوچک
Verschlag {m} U خانه بازی بچه ها
Elternabend {m} U شب انجمن خانه و مدرسه
ein Haus ausräumen U خانه ای را خالی کردن
Fertighaus {n} U خانه پیش ساخته
Fertigbau {m} U خانه پیش ساخته
Bei uns wurde schon zweimal eingebrochen. U [خانه ] ما را دوبار دزد زد.
das Dach ausbessern U بام [خانه] را تعمیر کردن
hausbacken <adj.> U در خانه ساخته [تهیه] شده
Wir ziehen am 1. [Ersten] aus. U ما یکم از خانه بیرون می آییم.
es spukt [in dem Haus] U [این خانه] روح دارد
sich auf den Heimweg machen U رهسپار به [راه] خانه شدن
Wir haben es mit dem Verkauf des Hauses nicht eilig. U ما با فروش خانه عجله ای نداریم.
Abwasserreinigungsanlagen {pl} U تصفیه خانه های فاضلاب
Arbeitszimmer {n} U اتاق کار یا تدریس [در خانه]
ausspucken U بیرون کردن [مردم از خانه ها]
eine sturmfreie Bude haben U اختیار جایی یا خانه ای را داشتن
Einfamilienhaus {n} U خانه کوچک [برای یک خانواده]
Ablösesumme {f} U پیش پرداخت اجاره خانه
In das Nachbarhaus wurde gestern eingebrochen. U دیروز دزد خانه همسایه را زد.
Pendelstrecke {f} U مسافت راه [از خانه به سر کار]
[zur Arbeit] pendeln U رفتن و برگشتن [از خانه به سر کار]
Kann ich es bei Dir Zuhause abgeben? U می توانم این را در خانه ات پس بدهم؟
Internetcafe {n} U قهوه خانه با دسترسی به اینترنت
Puff {m} U جنده خانه [اصطلاح روزمره]
Stubenhocker {m} U کسی که همیشه در خانه بیکار می نشیند
Teppichkehrmaschine {f} U جارو نپتون [نظافت] [خانه داری]
Homebanking {n} U انجام معامله های بانکی از خانه
Teppichkehrer {m} U جارو نپتون [نظافت] [خانه داری]
Teppichroller {m} U جارو نپتون [نظافت] [خانه داری]
Quarktasche {f} U کسی که همیشه در خانه بیکار می نشیند
heimschicken U به خانه [از جایی که آمده اند] برگرداندن
Lüftlmalerei {f} U نقاشی نمای خانه [در باواریا و اطریش]
Erledigen von Bankgeschäften von Hause U انجام معامله های بانکی از خانه
Bude {f} U اتاق خصوصی [در خانه] [اصطلاح روزمره]
Baukasten {m} U جعبه خانه سازی [اسباب بازی کودکان]
Zimmer frei U اتاق برای اجاره [در خانه شخصی] [در آگهی]
Das Stadion war ein Tollhaus. U در میدان ورزش شورشی [دیوانه خانه ای] بود.
Am Hochzeitsmorgen herrschte bei uns zu Hause Chaos. U فردا صبح عروسی در خانه ما غوغا بود.
Gästezimmer {n} U اتاق برای اجاره [در خانه شخصی] [در آگهی]
Meine Schwester sucht derzeit ein [e] Haus [Wohnung] . U خواهرم فعلا دنبال خانه [آپارتمان] می گردد.
ein Türschloss abdrehen [Einbruch] U قفل دری را با آچار شکندن [سرقت از خانه]
Privatzimmer {n} U اتاق برای اجاره [در خانه شخصی] [در آگهی]
Bude {f} U کاشانه [خانه کوچک وسردستی ساخته شده ]
Bretterbude {f} U کاشانه [خانه کوچک وسردستی ساخته شده ]
sturmfrei <adj.> U اختیار خانه ای [هر چه که دوست دارند می توانند بکنند]
jemanden - zu einer gemeinsamen Unternehmung - von zu Hause abholen U عقب کسی - در خانه اش - رفتن برای انجام کاری با هم
Puff {m} U جنده خانه [در باواریا و اتریش و سوئیس] [اصطلاح روزمره]
Hat das Haus elektrischen Anschluss? U آیا این خانه به برق شهر وصل است؟
verreisen U ترک کردن [خانه یا شهر] برای چند مدتی
Ich habe mich versehentlich ausgesperrt. U من به طور تصادفی خانه ام را روی خودم قفل کردم.
Gestern nahm bei ihr niemand ab. U دیروز در خانه او [زن] هیچکس نبود به تلفن جواب دهد.
Hotspot {m} U محل دسترس بیسیم به اینترنت [مثال در قهوه خانه]
Unsere Kinder sind alle aus dem Haus, bis auf eines [außer einem] [ausgenommen eines] . U همه بچه های ما خانه را ترک کردند به غیر از یکی.
Karree {n} U بلوک خانه ها [که با چهار خیابان متقاطع محدود شده اند]
Häuserblock {m} U بلوک خانه ها [که با چهار خیابان متقاطع محدود شده اند]
Pendler {m} U کسی که هر روز از خانه به سر کار یک مسافت را رفت و آمد میکند
Bei mir ist heute abend sturmfreie Bude. U امشب در خانه من جشن عمومی است [از همه پذیرایی می کنم ] .
öffentlicher WLAN-Einwahlpunkt {m} U محل عمومی دسترس بیسیم به اینترنت [مثال در قهوه خانه]
Die meisten Haushaltshilfen wohnen lieber außer Haus. U بسیاری از کارگران خانگی ترجیح می دهند بیرون از خانه زندگی کنند .
Fußballanhänger, der systematisch alle Auswärtsspiele seiner Mannschaft besucht U طرفدار فوتبال که مرتب همه بازیهای دور [از خانه] تیم خود را دیدار میکند.
Schlüsselkind {n} U [بچه ای که برای مدت زمانی از روز بخاطر مشغله کاری پدر و مادر در خانه تنهاست.]
alle sein U خالی بودن [به ته رسیده بودن] [مصرف شده بودن] [تمام شده بودن]
Es ist ein Haus im Superlative. U این خانه ای است با صفت عالی [از هر نظر بسیار بزرگ و عالی] .
Ich muss um elf zu Hause sein. U من ساعت ۱۱ باید خانه باشم. [چونکه پدر و مادر اجازه نمی دهند از آن ساعت به بعد]
Den Appetit holt man sich auswärts, aber gegessen wird zu Hause. <proverb> U بیرون ما را به اشتها می آورند اما در خانه غذا می خوریم. [ضرب المثل بیشتر مربوط به سکس تا غذا]
von zu Hause weggehen U خانه را ترک کردن [ول کردن]
Recent search history Forum search
3was bedeutet Präteritum in Farsi?
1(از الان به بعد (از این به بعد
2ما قرار گذاشتیم که به آنجا برویم; wir haben beschlossen dort zu gehen (??)
2ما قرار گذاشتیم که به آنجا برویم; wir haben beschlossen dort zu gehen (??)
2ما می خواهیم با هم یکجا باشیم فرقی نمیکنه کجا فقط با هم چون ما واقعا همدیگر را دوست داریم
2ما می خواهیم با هم یکجا باشیم فرقی نمیکنه کجا فقط با هم چون ما واقعا همدیگر را دوست داریم
3haushalt
3haushalt
0خانه ى ما پشت مسجد قرار دارد. "قرار دارد" چيست؟
0روسپی خانه
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Deudic.com